- پیس شدن
- دو رنگ شدن ابلق گشتن خلنگ گردیدن، به بیماری برص مبتلا شدن
معنی پیس شدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مرطوب شدن ترشدن
پیش رفتن جلو رفتن بحضور رفتن: رقعتی نبشتم بشرح تمام و پیش شدم، سبقت گرفتن جلوتر رفتن: زم پیش شدن در رفتن، پیشرفت کردن پیشرفت داشتن بنتیجه رسیدن: سالار بکتغدی گفت: این هر دو هیچ نیست و پیش نشود و آب ما ریخته گردد
دو رنگ شدن ابلق گشتن
کلان سال شدن کهن سال گشتن
جلو رفتن، پیش رفتن، پیشرفت کردن
стареть
altern
старіти
starzeć się
envelhecer
invecchiare
envejecer
vieillir
verouderen
उम्र बढ़ना
להזדקן
나이를 먹다
yaşlanmak
kuzeeka
বয়স বাড়ানো
عمر بڑھنا
بریده شدن، رگ عرقوب است یا چهارپای دیگر قلم شدن: گرصد هزار سر بودت همچو بیدبن ور صد هزار دل بودت همچو کو کنار. پی گردد آن همه سر همچون سرقلم خون گردد آن همه دل همچون دل انار. (حسن غزنوی)
تباه شدن
هویدا گشتن پیدا گشتن آشکار شدن نمودار گردیدن، بوجود آمدن خلق شدن، معلوم شدن مرئی شدن، طلوع کردن طالع شدن، یا پدید آمدن بامداد ین. پیدا شدن (زهره و عطارد) پیش از طلوع آفتاب در مشرق. طلوع صباحی مقابل پنهان شدن بامدادین
بسبب فشار له و پهن و با زمین یکسان شدن پخش شدن
له و پهن و با زمین یکسان شدن بسبب فشار پخش شدن
بتاخیر افتادن
فراهم شدن